9 بازی که رازهای ترسناکی دارند
Creepypasta، همانطور که از نامش پیداست، داستان هایی هستند که در اینترنت و بین مردم پخش می شوند. این داستان ها در ابتدا ایده کلی هستند و بعداً بسط داده می شوند. صنعت بازی های ویدیویی میزبان دائمی جامعه Creepypasta بوده است و افراد زیادی از تجربیات عجیب خود در بازی های مختلف صحبت کرده اند. به همین دلیل بازی های ترسناک همیشه یکی از موضوعات داغ بوده است. بیایید در مورد 9 تا از ترسناک ترین پاستاهای بازی صحبت کنیم!
بهترین بازی دنیا
در اوایل دهه نود، یک کنسول ناشناخته پیدا شد که تنها حدود پنجاه عدد از آن وجود داشت. اونایی که این کنسول رو دارن میگن فقط یه کنسول میشه بهش وصل کرد و ورودی کارتریج نداره. اما چیزی که هنوز بیش از همه در ذهن این افراد وجود دارد، بازی ای است که در این کنسول تجربه کرده اند و آن را بهترین بازی زندگی خود می نامند.
چرا اما بهترین بازی؟ ظاهرا این بازی جلوتر از زمان خود بوده است. گرافیک واقعی و صداها بسیار شبیه به زندگی واقعی است. بچه ها زمان زیادی را صرف تجربه این موضوع کردند و نمی خواستند از تلویزیون بلند شوند. اما با گذشت زمان اتفاقات عجیبی افتاد. ابتدا بازیکنان اشتهای خود را برای غذا و آب از دست دادند. آیتم هایی که شخصیت های آنها در بازی پیدا کردند به نظر می رسید روی بازیکنان تأثیر می گذاشتند. برخی از والدین با دیدن این وضعیت از دست وسایل فرزندان خود خلاص شدند.
اما ماجرا به اینجا ختم نشد. برخی از کودکانی که هنوز صاحب کنسول هستند، اتفاقات جدی تری را تجربه کرده اند. کم کم آسیب هایی که شخصیت هایشان در دنیای بازی متحمل شدند، دامنشان را گرفت. آنها برای شخصیت خود در دنیای واقعی درد فیزیکی را تجربه می کردند. یکی از بچه ها بعد از این اتفاق بلافاصله متوجه کبودی روی بازویش شد.
فردی که شروع به تحقیق در مورد این کنسول کرده بود در روزنامه های قدیمی گزارش می دهد که 15 نفر هنگام انجام یک بازی روی کنسول جان خود را از دست می دهند. نکته مشترک دیگر این قربانیان این است که قبل از مرگ شکنجه شده اند. وقتی به اینجا رسید، مقامات یک سری تحقیقات را آغاز کردند. وقتی سازندگان کنسول را ردیابی می کنند، به انباری خالی می رسند که 80 سال است متروکه است. نکته عجیب در این مورد این است که هیچکس نتوانسته است این کلیدها را پس از مرگ صاحب آنها کار کند.
راهروی بی پایان
همزمان با عرضه Doom، بازی کمتر شناخته شده دیگری به نام Theater منتشر شد. خیلی ها می گویند این بازی دیگر وجود ندارد. اگر چنین است، احتمالاً روی آن سی دی ها با دستخط عجیبی است که ترجیح می دهید در رایانه خود نداشته باشید. فقط با فرض اینکه فایل بازی اصلاً در آن باشد. که محتمل نیست.
حالا وقتی بعضی ها دیسک بازی را پیدا کردند، گفتند که دیسک بازی هیچ اطلاعاتی ندارد. هیچ نام بازی، کارخانه و سایر چیزهای معمولی که باید روی دیسک ها باشد وجود ندارد. این فقط یک عکس از یک مرد شکافته با کت قرمز بود.
نصب بازی هم داستان خودش را داشت. اصلا نصب نمیشه! اما افرادی بودند که داستان را بسیار دنبال می کردند و در نهایت با استفاده از یک سری تکنیک ها در نهایت موفق به نصب بازی شدند. منوی بازی یک صفحه نمایش ساده با سه گزینه بود. دانلود بازی جدید و گزینه ها. گزینه تنظیمات باعث از کار افتادن بازی شد و دانلود به سادگی کار نمی کرد. تنها یک گزینه باقی مانده است و آن بازی جدید است.
وقتی بازی را شروع کردید، خود را در یک لابی خالی در کنار همان شخص روی دیسک دیدید. وقتی به او نزدیک می شوید از شما تشکر می کند و امیدوار است که از این رویداد لذت برده باشید. راهرو چیزی جز تاریکی مطلق نبود و بعد از آن به همان نقطه شروع باز می گردید. اگر این کار را بیش از حد انجام دهید، در تاریکی مطلق قرار می گیرید، اما همچنان می توانید صدای پای شخصیت را بشنوید. بنابراین راهرو ادامه یافت.
با ادامه مسیر به لابی باز می گردید. اما این بار چهره مرد لابی به صورت مارپیچی به داخل چرخید و قاب عکس های روی دیوار به جای فیلم با چهره او پر شد. بازیکنان با دیدن این صحنه احساس عجیبی کردند. این مرد به مرد سر چرخشی معروف شد. پس از آن صدای خراش بلند در تمام طول مسابقه طنین انداز شد و پس از مدتی همه چیز به حالت عادی بازگشت.
اما پس از آن، Swirly Head Man به طور تصادفی در مکان های مختلف دیده می شود. سپس تکرار کنید که «به مراحل دیگر نروید». دفعه بعد، لابی من رفته بود و راهرو جای خود را به یک دیوار آجری داد.
مراحل دیگر دقیقاً مشخص نیست. وجه مشترک بازیکنان ترس عجیب و غریب از مرد Swirly Head است که احساس می کنند می توانند از گوشه چشم ببینند.
بیا دنبالم
در سال 2019، یک افسانه شهری شروع به چرخش می کند. داستان در مورد بازی Pokémon Red and Green بود. ظاهراً بسیاری از بچه های دهه 90 پس از آزمایش این بازی مردند.
به طور دقیق تر، قسمت خاصی از بازی به نام Lavender Town دارای موسیقی بود که بچه ها پس از شنیدن آن دست به خودکشی می زدند. البته برای همه این اتفاق نیفتاد و فقط چند بچه درگیر بودند. آنهایی که نجات یافتند تهاجمی بودند و فقط وقتی در مورد بازی پرسیده می شدند فریاد می زدند.
اما داستان به اینجا ختم نمی شود. به زودی، کارآگاهان شروع به تحقیق در مورد این پرونده کردند، اما اوضاع خراب شد. تمام افراد مرتبط با این پرونده و حتی بستگان آنها به نوعی جان خود را از دست دادند. ده سال بعد از این ماجرا یکی از کارآگاهان زنده مانده درگیر این ماجرا می شود. او تشویق می شود تا بالاخره پوکمون قرمز و سبز را امتحان کند. بعد از مدتی صدایی شنید که به او می گفت دنبالش برو. منبع صدا او را به سمت اسلحه اش گرفت و در کمال ناباوری خودکشی کرد.
بازی ناموجود
من حتی نمی توانم به شما بگویم که آیا این بازی واقعاً وجود دارد یا خیر! منظورم Killswitch است. چون بدیهی است که همه کسانی که بازی را دارند ادعا می کنند که بعد از اتمام آن، بازی خودش را حذف می کند. البته اگه بتونی تمومش کنی زیرا اگر هر یک از باس های بازی شما را بکشد، بازی پاک می شود و دیگر فرصتی برای مبارزه با او نخواهید داشت. ظاهراً سازنده بازی را از روی عمد اینگونه برنامه ریزی کرده است. از زمانی که بازی شروع شد، شما یک هفته و 168 ساعت فرصت داشتید و بعد از آن، حدس زدید، بازی خودش تمام شد. حداقل بازی های Soulslike، با تمام سطوح سختی شان، همچنان به شما فرصت می دهند تا دوباره تلاش کنید و شما را اینقدر تنبیه نکنید!
بازی به شما دو شخصیت داد. البته، شما واقعاً انتخاب زیادی نداشتید. زیرا یکی از آنها دیوی نامرئی به نام گاست بود. پنهان کردن یک مهمان هرگز آنقدر سرگرم کننده نبوده است و حتی شما نمی توانید آن را ببینید. بنابراین شما تنها یک انتخاب دارید و آن انتخاب پورتو است که هیچ سلاحی برای جنگیدن نداشت.
در مجموع 5000 نسخه از Kill Switch وجود داشت. همچنین هیچ راهی برای دسترسی به او وجود نداشت زیرا فایل های او هرگز در وب منتشر نشد. مردم به دنبال راهی برای خرید مجدد بازی بودند و می خواستند آن را به پایان برسانند، اما سازنده از انتشار نسخه های دیگر بازی خودداری کرد! آنها معتقد بودند که مانند زندگی واقعی، مرگ در این بازی اجتناب ناپذیر است و نباید شانس دومی وجود داشته باشد. تنها استثنا در این مورد زمانی بود که شخصی 733000 دلار برای ضبط بازی و قرار دادن آن به صورت آنلاین پرداخت کرد. اما نتیجه آن فقط ویدیویی بود که آن شخص پشت کامپیوترش نشسته بود و گریه می کرد!
بازی ای که به شما برای بازی خوب پاداش می دهد
در دهه 1980 یک بازی آرکید به نام Berserk وجود داشت. تیراندازی که در آن باید ربات ها را می کشید و از مرحله ای به مرحله دیگر می رفت. اما دلیل اصلی محبوبیت آن چیز دیگری است. بازیکنان بلافاصله پس از تجربه این بازی می میرند.
یکی از شکست ناپذیرترین دشمنان بازی، شخصیت شرور Evil Otto بود. وقتی وارد بازی شد سرعت مراحل خیلی بالاتر بود. چون چاره ای جز فرار از آن نداشتی. اتو شرور چهره ای خندان بود. این. هیچ چیز دیگری از او معلوم نیست و این به تنهایی او را مرموز و ترسناک کرده است.
اما اتفاق ترسناک زمانی رخ داد که دو بازیکن بلافاصله پس از کسب بالاترین امتیاز بازی جان خود را از دست دادند. پس از آن، او تبدیل به یک اسطوره معروف شهری شد که از انتقام ایول اتو از آن بازیکنان گزارش می داد.
آینده را در فالوت 3 پیش بینی کنید
داستان این کریپی پاستا حول برج رادیویی مخفی و مرموز در Fallout 3 می چرخد. این رادیو که به عنوان ایستگاه شماره شناخته می شود، یک سری اعداد را به طور مداوم پخش می کند. در ابتدا این اعداد بی معنی به نظر می رسند، اما در نهایت معنای هر یک از آنها مشخص می شود. در واقع هر کدام از آنها تاریخچه ای از حادثه را نشان می دادند و هر کدام زمان پس از انتشار بازی را نشان می دادند.
یکی از این تاریخ ها با مرگ بازیگری به نام گری کلمن همراه است. در ادامه این تاریخ متنی هم آمده بود: «این چه حرفیه که میزنی؟». که در واقع یکی از صحبت های این بازیگر در یکی از نقش هایش بود. یا تاریخ دیگری که زمان دقیق انفجار یک میدان نفتی را نشان می دهد. بسیاری بر این باورند که این بازی آینده را پیش بینی می کند. موضوعی که البته بتسدا کاملا آن را تکذیب کرد.
اطلاعات افراد را جمع آوری کنید
در دهه 1980 یک بازی آرکید پیدا شد و توانست سر و صدای زیادی به پا کند. این بازی Polybius نام داشت و مردم برای بازی آن صف می کشیدند. اما چیز عجیبی در این بازی وجود داشت. هرازگاهی مردم افرادی را می بینند که با لباس های مشکی در اطراف دستگاه آرکید قدم می زنند و اطلاعات آن را جمع آوری می کنند.
داستان به اینجا ختم نمی شود. افرادی که این بازی را تجربه کرده اند علائم مختلفی را تجربه کرده اند. مانند بی خوابی، سردردهای شدید، حتی بیماری و توهم.
ظاهراً این ماشینهای آرکید اطلاعاتی را جمعآوری میکردند که دولت از آنها در آزمایشهای روانشناختی استفاده میکرد. یک ماه بعد، پولیبیوس به طور مرموزی ناپدید شد و دیگر هرگز دیده نشد. سپس، مردم در اینترنت در مورد تجربه خود با این بازی آرکید صحبت کردند. همین امر باعث شد تا این بازی به یکی از بازی های معروف کریپی پاستا تبدیل شود.
مرد خاکستری
این داستان نودل کرپ در مورد دو دوست است که شروع به آزمایش یک بازی به نام LSD Dream Emuator می کنند. در بازی یک چهره مرموز به نام مرد خاکستری وجود داشت که خیلی با بازیکن ارتباطی نداشت و هر از چند گاهی در چند قدمی ظاهر می شد و مدام نزدیک و نزدیکتر می شد.
اوضاع زمانی بدتر شد که یکی از دو نفری که بازی را تجربه کردند، مرد خاکستری را در خواب دید. خوابها رفته رفته بدتر شد و حالش بدتر شد. او حتی به دوستش گفت که هر وقت به خواب میرفت، مرد خاکستری او را عذاب میداد.
دوستش از ترس این موضوع به سمت کامپیوترش رفت تا ببیند در بازی چه خبر است. اما در کمال تعجب، او اصلاً با مرد خاکستری برخورد نکرد. روز بعد دوستش به کلی ناپدید شد و پس از مدتی جسدش با آثار شکنجه در جنگل پیدا شد!
جسد دختر گمشده
در دهه 1980 زمانی که تعدادی از توسعه دهندگان بازی خود را ساختند، ابتدا آن را به صورت دستی بین افراد مختلف توزیع کردند و بعد از اینکه دیدند بازخورد خوبی دریافت کرده، اقدام جدی برای آن انجام دادند. Pale Luna یکی از این بازی ها بود. اما با یک راز بسیار تاریک.
بازی Pale luna دارای حالت اسکریپت است و بر اساس دستوراتی که شما به آن می دهید پیش می رود. بازی با این متن شروع شد: “تو در اتاق تاریکی هستی و مهتاب از پنجره می تابد، گوشه اتاق طلا و بیل و طناب است. یکی در سمت شرقی شما دیده می شود، چه دستوری دارید؟ ”
در نهایت بازیکنان به نقطه ای از بازی می رسند که هر دستوری که به بازی داده اند اجرا نمی شود. بسیاری از مردم فکر می کنند که شاید مشکل از بازی است. اما در میان این بازیکنان، فردی بود که عمیقاً درگیر بازی بود و می خواست به هر شکل ممکن به آن پایان دهد. پس از تلاش برای ترکیب های مختلف برای برداشتن آیتم ها، او موفق می شود بازی را به پایان برساند. پس از این اتفاق، فیلمنامه مدام در بازی تکرار می شد. لونای رنگ پریده لبخند عمیقی زد.
سپس بازیکن موفق شد مختصاتی از بازی بگیرد که او را به یک پارک جنگلی هدایت کرد. توجه داشته باشید که برای رسیدن به این مختصات، دقیقاً مسیرهایی را که او در بازی طی کرده است، دنبال کنید. در نقطه مربوطه، به ناهمواری روی زمین توجه کنید. پس از حفاری، اعضای بدن دختری جوان را پیدا کرد. با شناسایی جسد مشخص شد این جسد متعلق به دختری 11 ساله است که یک سال و نیم پیش ناپدید شده است. تمام تلاش ها برای یافتن سازنده این بازی ناکام مانده و پرونده برای همیشه حل نشده باقی می ماند.
نوشتن این مقاله برای من تجربه عجیبی بود. به داستان های بسیار ترسناک و تاریکی برخوردم. فرقی نمی کرد که کدام واقعی و کدام جعلی باشد. چیزی که شما باید خودتان تصمیم بگیرید.
نظر شما در مورد این رشته فرنگی های خزنده چیست و کدام یک بیشتر توجه شما را جلب کرده است؟ امیدوارم از قسمت سوم Iceberg خوشتون بیاد. من برای قسمت بعدی خیلی هیجان زده هستم!
قسمت های قبلی Iceberg:
حرف نداشت👌🏻
چرا اینقد کم؟
هزینه تبلیغات توی سایت شما چنده؟
خیلی زیبا بود مهندس
خیلی خوب بود
نویسنده این متن کیه؟
لطفا آدرستون رو برای بنده ارسال کنینم چجوری باهاتون ارتباط بر قرار کنم
دمتون گرم
خیلی دنبال این موضوع بودم
کجا می تونم اطلاعات کاملتری درباره این موضوع پیدا کنم
خیلی سایت خوبی دارین
مهندس جان عالی بود
منابع این مطلب کجاست؟
حساب توییتری هم دارید؟
این موضوع یکی از موضوعات موردعلاقه منه
بیشتری بنویسین لطفا
دفتر مرکزیتون کجا قرار داره
من یکی از کاربران دائمی سایت شما هستم
هزینه مشاوره آنلاین و حضوری باهم متفاوته